شرلوک هولمز چگونه به کمک ریاضیات، جهان را نجات داد؟
در فیلم تازه اکرانشده شرلوک هولمز:بازی سایهها، هلمز به دانش ریاضی نیاز دارد تا مانع از وقوع یک جنگ جهانی شود. اما در پشت پرده این معادلات پیچیده و ذهن شیطانی موریارتی کدام ریاضیدانان حضور دارند؟
فکر میکنید اگر مغز متفکر شیطانصفتی مانند پروفسور موریارتی بخواهد جنگ جهانی تازهای را ترتیب بدهد، چه کسی میتواند جلوی او را بگیرد؟ مطمئنا شرلوک هولمز و دستیار جرمشناس او دکتر واتسون، اما در «بازی سایهها» یا شرلوک هولمز 2 به کارگردانی گای ریچی، قضیه آنقدرها ساده نیست و کارآگاهان به ابزارهایی بیش از تپانچه و تفکر نیاز دارند تا بتوانند نقشههای شیطانی یک نابغه ریاضیدان را کشف و خنثی کنند.
سر آرتور کانن دویل در کتاب «مسئله نهایی» جیمز موریارتی، دشمن دیرینه هلمز را از زبان او اینطور توصیف میکند: «او یک نابغه، فیلسوف، مغز متفکر و تحلیلگری بینظیر است».
البته در پس پرده دانش ریاضی بینظیر این روح شیطانی، درک مولتون و آلن گورلی، ریاضیدانان دانشگاه آکسفورد قرار دارند. آن دو در پشت صحنه «بازی سایهها» برای باورپذیر کردن فرمولهای ریاضی پروفسور موریارتی، سخت تلاش کرده و داستانها و متون تاریخی متعددی را مطالعه کردهاند.
به گزارش نیوساینتیست، گروه فیلمسازی در ابتدا برای پوشاندن تختهسیاه موریارتی از فرمولها و معادلات ریاضی گوناگون به سراغ آنها رفته و از گورلی و مولتون درخواست کرده نهتنها فرمولها صحیح باشند بلکه مبتنی بر دانش ریاضی قرن نوزدهم تهیه شوند که جریان داستان در آن زمان شکل میگیرد.
گورلی میگوید: «وقتی که کار نوشتن معادلات روی تختهسیاه تمام شد، گروه فیلمسازی حسابی هیجانزده شده بود. آنها در حالی که تلاش میکردند سناریو را محرمانه نگهدارند، از ما خواستند به جای موریارتی که یک نابغه ریاضی بود، بخشهای دیگری را به داستان اضافه کنیم که گنگ و از لحاظ علمی نادرست باشند».
به همین دلیل مولتون و گورلی با استفاده از دستنوشتههای موریارتی در فیلم، شروع به ایجاد رمزی محرمانه کردند تا به وسیله آن بتواند پیامهای متعددی را - برای آغاز جنگی که در نظر دارد - در سراسر اروپا مخابره کند.
اما فکر میکنید این دو ریاضیدان چگونه به افکار شیطانی یک نابغه افسانهای قرن نوزدهم راه پیدا کردند؟ با مطالعه کتابهای سر آرتور کانن دویل؟ نه! متأسفانه او آنقدر با جزئیات به روحیات و علایق موریارتی اشاره نکرده بود که بتوان به کمک آنها از افکار او و رؤیاهایی که در سر دارد، آگاه شد. تنها چیزی که به طور روشن در مورد او اشاره شده، نوشتن دو کتاب در مورد بسط دوجملهای و دینامیک یک خردهسیاره است.
مولتون و گورلی برای به وجود آوردن یک رمز قانعکننده از بسط دوجملهای آغاز کردند. گورلی میگوید: بسط دوجملهای به مثلث خیام - پاسکال مربوط میشود و ما این رمز محرمانه را مبتنی بر آن تهیه کردیم».
این رمز در کتابچه جیبی قرمز موریارتی پنهان شده که پر از عدد است. آنچه در نگاه اول برای خواننده تداعی میشود، دنباله فیبوناچی است که به کمک آن میتوان اعداد را از مثلث خیام – پاسکال استخراج کرد. به کمک این فهرست اعداد دیگری به دست میآیند که نشان میدهند کدام صفحه، خط و کلمه از کتابی باید جستجو شود. گورلی توضیح میدهد: «موریارتی در مورد این مثلث و دنباله فیبوناچی دچار وسواس شدیدی است و ما تلاش کردهایم از این خصوصیت او برای طرح رمز استفاده کنیم».
این دو ریاضیدان علاوه بر طرح رمز، سخنرانی کاملی در مورد اجرام آسمانی نیز برای موریارتی نوشتهاند. گورلی میگوید: «از قواعد ریاضی مرتبط با مکانیک سماوی که در انتهای قرن نوزدهم بسیار مورد علاقه دانشمندان بوده، استفاده کردیم».
در این فیلم موریارتی در مورد مسئله n- جرم - مسئلهای ریاضی که به برهمکنش گرانشی متقابل اجسام آسمانی در حرکت با یکدیگر میپردازد، سخنرانی میکند. گورلی میگوید: «او باید به این قضیه علاقه داشته باشد. فرض کنید میخواهد موشکی بسازد که از جو زمین عبور کند و بعد به دلیل گرانش این سیاره به آن برگردد!».
و اگر باز هم بخواهیم داستان لو برود باید بگوییم که هلمز در لباس مبدل به این سخنرانی گوش میدهد و بعد با نگاه به تختهسیاه پوشیده شده از فرمولهای ریاضی، معمایی را کشف میکند که تیزبینترین ریاضیدانان امروزی آنرا بیش از یک شوخی محاسباتی نخواهند دانست!